بردباري و ملاطفت درسيره تربيتي امامان ( ع )

نويسنده: مريم شکريان




چکيده :

اين مقاله پس ازتعريف مفهوم بردباري اهميت موارد حدود و آثارتربيتي آن را درکلام و سيره امامان ( ع ) بيان مي کند و سپس بردباري با ديگران را درمواردي از قبيل:بردباري در بيان مسائل ديني،بردباري درتربيت عبادي کودکان،بردباري نصيحت و...مورد بررسي قرارمي دهد .

واژه هاي کليدي :

تربيت؛بردباري سيره تربيتي؛سيره امامان، کارکرد و آثار تربيتي ؛تربيت عبادي؛روشهاي تربيتي؛نصيحت و موعظه ؛تربيت اجتماعي .

مقدمه :

درسيره تربيتي پيشوايان ديني (ع )نرمي و بردباري با تربيت آموزان ازجايگاه والايي برخورداراست .پيامبرگرامي اسلام ( ص )درموارد متعددي به اين موضوع اشاره کرده که وي از جانب خداوند موظف و ماموراست با مردم به نرمي و بردباري رفتارکند.نظربه اهميت اين موضوع درتربيت اسلامي سعي بر اين بوده تا دراين نوشته درحد توانايي ابعاد و جوانب آن بررسي شود.بدين منظورمعنا و تعريف نرمي و بردباري اهميت موارد حدود و آثارتربيتي آن مورد بحث و بررسي قرارگرفته است .

معنا و مفهوم رفيق وبردباري :

روحيه رفيق و مدارا،فرو بردن و کنترل خشم و غيظ و عدم آشفتگي و سراسيمگي دربرخوردهاي اجتماعي با مردم از شاخص هاي تربيت ديني است .چنانچه قرآن کريم مي فرمايد : (والکاظمين الغيظ و العافين عن الناس ) (آل عمران،431 ) اين روحيه هرگز به معني انفعال ،سازش يا عدول ازموازين ارزش ها و روش هاي ديني و الهي نيست بلکه دردرون جامعه اسلامي و رفتارهاي اجتماعي حتي براي استقرار و گسترش ارزشهاي معنوي بايد اصل را بررعايت اين ويژگي نهاد ولي درمواجهه با دشمنان دين و کفاراصل برشدت و استواري است .(محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الکفار رحماء بينهم )( فتح، 92 )
محمد فرستاده خداست و آنان که با اويند سخت گيرند برکفار و مهربانند درميان خويش (مجله رشد معلم ص 42 ) .

بردباري بهترين راه و رسم تربيت :

ملايمت و مدارا بهترين شيوه براي نرم کردن دل ها و همراه ساختن جان ها درمسيرتربيت است .ازامام صادق ( ع ) روايت شده است که فرمود :(من کان رفيقا في امره نال ما يريد من الناس )(1) هرکه درامورخويش ملايمت درپيش گيرد،به آنچه ازمردم مي خواهد مي رسد.هيچ چيزهمچون ملايمت و رحمت و آسان گيري و نرمي درتربيت دل آدمي و رشد صحيح عواطف انساني موثرنيست،زيرا بدين وسيله است که عواطف آدمي تلطيف و تعديل مي شود و کوري ناشي ازغلظت و خشونت به بينايي ناشي ازلطافت و رقت تبديل مي گردد .از اين رو بهترين راه ورود به قلبها و تربيت انسانها ايجاد ميل و رغبت است که جزاساس آييني ملايم فراهم نمي شود ،زيرا راه و رسم هاي خشن درتربيت قلب را کور و به دورازبصيرت مي گرداند و عواطف انساني را ذايل مي سازد .اميرالمومنين علي ( ع )دربياني نوراني فرموده است :(ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا فاتوها من قبل شهوتها واقبالها فان القلب اذا اکره عمي ) (2)دل ها را ميلي است و روي آوردني و پشت کردني ،پس دل ها را آنگاه به کارگيريد که خواهان است و روي درکار ،زيرا اگردل به ناخواه به کاري وادارشود کورگردد .
پيشوايان حق پيروان خود را به رعايت تسهيل و تيسيردر تربيت مي خواندند و آنان را ازسخت گيري هاي نا به جا حتي درعبادت هاي مستحب پرهيز مي دادند .اميرالمومنان ( ع ) در نامه اي که به (حارث همداني )ازخواص اصحاب خود مي نويسد وي را چنين توصيه مي کند :(و خادع نفسک في العباده و ارفق بها و لا تقهرها وخذ عفوها و نشاطها الا مالمان مکتوبا عليک من الفريضه لابد من قضائها و تعاهدها عند محلها ) (3) نفس خود را براي عبادت و بندگي برانگيز و با آن مدارا کن و مقهورش مدارو برآن آسان گيرو به هنگامي که نشاط و فراغتش بود روي به عبادت آر،جز درآنچه برتو واجب است که بايد آن را بجاي آري و دروقت آن بگذاري .براي سيردادن خود به مراتب بالاترازواجبات الهي بايد انگيزه و رغبت ايجاد کرد و آن گاه نفس را به حرکت واداشت که دل را بايد به ملايمت و مدارا رام کرد و راه برد .به بيان پيشواي موحدان علي (ع ) :(ان القلوب اقبالا و ادبارا فادا اقبلت فاحملوها علي النوافل و اذا ادبرت فاقتصروا بها علي الفرائض )(4) همانا دلها را روي آوردني و پشت کردني است پس چون دل روي آورد آن را به مستحبات وا داريد،وچون روي برگرداند بر انجام واجباتش بسنده داريد .
اولياء خدا تاکيد کرده اند که آيين تربيت ديني آييني متين و ملايم است و براي تربيت مردمان براين آيين بايد اين ويژگي جوهري حفظ شود و برخلاف آن عمل نشود تا نتيجه تربيت همان باشد که اين آيين مي طلبد. بنيانگذاراين آيين فرموده است :
همانا اين دين و آيين محکم و متين است پس با ملايمت در آن درآييد و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحميل نکنيد و گرنه مانند سوار درمانده اي مي شويد که نه مسافتي بپيمايد و نه مرکبي برايش بماند (الکافي، ج 2 ،ص 68 ) مثال آنان که آيين ملايم اسلام را نمي شناسند و متربيان خود را برخلاف اصل تسهيل و تيسيرراه مي برند مثال سوارکاري است که به سبب ناداني آنقدر سريع حرکت مي کند که هنوز مسافتي طي نکرده مرکب خود را ازدست مي دهد و هرگز به مقصد نمي رسد .و اين جزبه سبب ناپختگي و بي بصيرتي نيست . بنابراين فعل تربيتي رشد دهنده و سيردهنده به سوي نيکي از سخت گيري و خشونت به دوري و برسهل گيري و ملايمت استواراست (دلشاد تهراني، سيري درتربيت اسلامي، ص 971 )
سالک درهرمرتبه که هست چه دررياضت ها و مجاهدات عمليه يا نفسانيه يا عمليه،مراعات حال خود را بکند و با رفق و مدارا با نفس رفتار نمايد و زايد برطاقت و حالت خود تحميل آن نکند، خصوصاً براي جوان ها و تازه کارها اين مطلب از مهمات است که ممکن است اگرجوانها با رفق و مدارا با نفس رفتارنکنند گرفتارخطرعظيمي شوند که جبران آن نتوانند کرد و اگرخداي نخواسته سالکي عنان گسيخته شود يا زاهدي بي اختيارشود چنان درپرتگاه افتد که روي نجات را هرگزنبيند و به طريق سعادت و رستگاري هيچ عود نکند .(امام خميني، آداب صلوه ،ص 52 )
(يا علي !ان هذا الذين متين فاوغل فيه برفق و لا تبعيض الي نفسک عباده ربک ان المنبت لا ظهراً ابقي و لا ارضا قطع ) يا علي !اين دين استوار و محکمي است ازاين رو با رفق و نرمي درآن سيرکن و عبادت خداوند را براي خودت ناخوشايند مکن که زياده رو و افراط کار نه مرکب خود را سالم باقي مي گذارد و نه راه را طي مي کند (الکافي، ج 2، ص 78 ) اين روايت به روشني بيان مي کند که عدم بردباري درجايي که بردباري لازم است علاوه بر آنکه موجب شکست فرد در رسيدن به اهداف خود مي شود ،وسيله و ابزار وي براي رسيدن به هدف را نيز از ميان مي برد .

اهميت بردباري درسيره امامان ( ع ) :

نمونه متعددي ازسيره معصومين (ع ) در دست است که بيان گربردباري آنان با متربيان است که به اختصار به چند نمونه اشاره مي کنيم :يکي ازافرادي که در مدينه با پيامبر (ص ) و مسلمانان مخالف بود و ازهرفرصتي براي کارشکني درامور مسلمانان البته به صورت مخفيانه خود داري نمي کرد عبدالله بن ابي بود .اين فرد رئيس قبيله خزرج و رهبر منافقان در مدينه بود با وجود اين زماني که از دنيا رفت اطرافيان او از پيامبر(ص ) خواستند که پيراهن خود را دراختيار آنان قرار دهد، تا عبدالله بن ابي را با آن کفن کنند تا شايد بدان سبب مورد رحمت خدا قرار گيرد .پيامبر (ص ) خواسته آنان را اجابت کرد .برخي ازاصحاب به وي اعتراض کردند که چرا با آنکه وي کافراست چنين کردي .آن حضرت فرمود :(پيراهن من مانع عذاب او درآخرت نيست . و من با اين کاراميد دارم جمع کثيري اسلام بياورند )گفته شده که هزارنفر از خزرج زماني که ديدند عبدالله بن ابي به لباس پيامبر (ص ) متوسل شده است اسلام آوردند .(تفسيرنورالثقلين ،ج 2 ،ص 052 ) روزي بيرون از مدينه مردي امام زين العابدين (ع ) را ديد و به او ناسزا گفت .ياران امام (ع ) به او حمله کردند .امام فرمود دست برداريد .سپس رو به آن مرد کرد و گفت :آنچه از کارهاي ما برتو پوشيده است بيش ازآن است که تو مي داني . آيا نيازي داري تا آن را برآورده سازم ؟مرد شرمنده شد .امام (ع ) لباس خويش را به او بخشيد و دستور داد هزاردرهم به او بدهند .مرد پس ازآن واقعه هميشه مي گفت شهادت مي دهم که تو ازفرزندان رسول خدايي (کشف الغمه، ج 2، ص 392 ) *

موارد بردباري و ملاطفت در سيره تربيتي امامان ( ع ) :

موارد مدارا و رفق درسيره معصومين (ع ) را مي توان به دو دسته کلي تقسيم کرد :
الف )بردباري و مدارا با ديگران .
ب ) بردباري و مدارا با خود .
الف ) بردباري و مدارا با ديگران :

1-رفق و مدارا درتعيين مسائل ديني :

پيشوايان ديني (ع ) هنگامي که مي خواستند احکام و شرايع را به مردم آموزش دهند به اندازه فهمشان با آنان سخن مي گفتند و مسائل ديني را به گونه اي که آنان به آساني دريابند بيان مي کردند .خداوند درقرآن مي فرمايد :ما هيچ رسولي راجزبه زبان قوم نفرستاديم تا براي آنان (حقايق را )تبيين کند (ابراهيم آيه 4 )پيامبرگرامي اسلام (ص ) نيزمي فرمايد :به ما پيامبران دستور داده شده است که با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوييم (بحار الانوار ،ج 1 ،ص 58 ) ازامام صادق ( ع ) نيز نقل شده است که رسول خدا (ص ) هيچگاه با مردم به ( حسب )کنه و باطل عقل خويش سخن نگفت علامه طباطبايي سنن النبي 75 )پس ازدرگذشت پيامبر فضاي سياسي مدينه با تثبيت خلافت ابوبکربعد ازبحران به آرامش گراييد .ابوبکر که زمام اموررا به دست گرفته بود دراجراي فرمان پيامبر(نبرد با روميان ) کاملاً دو دل بود ازاين رو با گروهي از صحابه مشاوره کرد هرکدام نظري دادند که او را قانع نساخت .سرانجام با امام علي (ع ) به مشاوره پرداخت امام علي ( ع ) او را براي اجراي دستور پيامبر تشويق کرد و افزود اگر نبرد کني پيروزخواهي شد .خليفه ازتشويق امام خوشحال شد و گفت :فال نيکي زدي و به خير بشارت دادي 1 (سيره پيشوايان، ص 47 )بنابراين مربي درمقام تربيت نخستين کاري که بايد به انجام آن همت گمارد اين است که با تربيت
آموزان خود چنان سخن گويد که به آساني مراد او را دريابند و اين مستلزم آن است که مربي سخن خود را از درجه و مقام درک و فهم خود تا سطح و فهم تربيت آموزانش تنزل دهد .به علاوه گاه بردباري با متربيان اقتضامي کند که مطلب خاصي با آنان درميان گذاشته شود و ازارائه مطالبي که فراتراز ميزان درک و فهم آنان است خودداري شود .چنانکه درسيره امام علي ( ع )ملاحظه مي شود که گاه بعضي ازمطالب را با افرادي خاص مطرح مي کردند .به عنوان مثال علامه مجلسي نقل مي کند که جابربن يزيد جعفي مي گويد :امام باقر(ع ) نودهزار حديث براي من بيان کرد که هرگزآنها را براي کسي بيان نکرده ام و هيچ گاه نيزبيان نخواهم کرد .مي مي گويد به امام باقر(ع ) عرض کردم :فدايت گردم بارسنگيني بر من نهاده اي .چرا که ازاسرارتان احاديثي برايم بيان کرده اي که نبايد به کسي بيان کنم .بدين سبب گاه سينه ام به جوشش درمي آيد تا جايي که حالتي شبيه جنون به من دست مي دهد . امام ( ع ) فرمود :دراين حالت به کوه هاي اطراف برو حفره اي بکن، سرت را در آن فرو کن و بگو محمدبن علي به من چنين و چنان گفت .(بحارالانوار ،ج 2،ص 96 )

2-بردباري در برگزار کردن نمازهاي جمعه و جماعت :

پيامبر(ص ) نمازهاي جماعت را به اختصار مي خواند و ديگران را نيزبه همين امرتوصيه مي فرمود .انس ابن مالک مي گويد :
پيامبر(ص ) نمازجماعت را با اختصار و کامل برگزار مي کرد (صحيح البخاري ،ج 1، ص 371 ) هم چنين در روايت ديگري ازآن حضرت (ص ) نقل شده است که فرمود :من هنگامي که مي خواهم نماز را بپا دارم قصد مي کنم نماز را طولاني بخوانم .اما صداي کودکي را مي شنوم نماز را سريع مي خوانم تا مادرکودک دچارمشقت نشود (صحيح البخاري،ج1 ،ص 371 ) در روايت ديگري نيز آمده است که :مردي به پيامبر(ص ) گفت :اي رسول خدا ! از بس فلاني نماز را طول مي دهد به سختي نماز را مي خوانم .پيامبر (ص ) آن روز با حالتي بسيارعصباني در موعظه اي فرمود : اي مردم ! شما ديگرمردمان را فراري مي دهيد .هرکس با مردم نماز مي خواند بايد نماز را مختصر برگزار کند که در ميان آنان مريض و ناتوان و کسي هست که به دنبال کاري است ( صحيح البخاري، ج 1 ،ص 371 ) پيامبر (ص ) علاوه بر نمازهاي جماعت نمازهاي جمعه و خطبه هاي آن را نيز به اختصار برگزار مي کرد .مراجعه به خطبه هاي جمعه اي که از ايشان نقل شده است مويد اين مدعا است ( بحارالانوار، ج 77 ،ص 011.54)

3-بردباري در تربيت عبادي کودکان :

درسيره تربيتي پيشوايان ديني (ع ) به اختلاف سني افراد توجه خاصي شده است .آنان بين بزرگسالان و کودکان تفاوت بسياري قائل شده اند و ازهريک متناسب با سنشان انتظار داشته اند .امام زين العابدين (ع ) به کودکان دستور مي داد نمازمغرب و عشا را با هم و نمازظهر و عصررا نيز با هم بخوانند .به ايشان مي گفتند :نماز را در وقت نمي خوانند .آن حضرت مي فرمود :بهترازاين است که بخوابند و نماز نخوانند .(مستدرک الوسائل،ج 3 ،ص 19)بايد توجه داشت که در زمان معصومين (ع ) نمازها درپنج وقت صبح ، ظهر،عصر ،مغرب وشام خوانده مي شد و نمازظهر و عصرونماز مغرب و عشا را نه دريک وقت،بلکه جدا جدا مي خواندند .اما امام به کودکان که هنوزبه سن تکليف نرسيده بودند ولي نماز مي خواندند که دربحث تربيتي عبادي به نکته تربيتي اين مطلب اشاره خواهيم کرد اجازه دادند که نمازهاي ظهر و عصر و نمازهاي مغرب و عشا را با هم بخوانند تا نمازخواندن برآنها مشکل و غيرقابل تحمل نشود .اين امردرواقع نوعي رفق و مدارا با اين قبيل افراد است .هم چنين درروايت ديگري آمده است که امام صادق (ع ) فرمودند :ما کودکانمان را درهفت سالگي ،به روزه گرفتن ،به اندازه اي که توان آن را دارند تا نصف روز بيشتريا کمتر دستورمي دهيم .هرگاه تشنگي برآنها غلبه کرد افطارکنند ( طباطبايي،سنن النبي ،ص 751 ) دراين روايت نيزامام (ع ) درآموزش روزه گرفتن به کودکان به رفق و مدارا با آنها رفتار مي کند و به ديگران نيزدستور مي دهد چنان عمل کنند .در مقابل معصومين (ع ) از افراد مسن ترانتظارات بيشتري دارند . ازکسي که عمري را دراسلام گذرانده است، انتظار دارد اعمال خود را با رعايت تمام با بيشترمستحبات انجام دهد .
به عنوان مثال مي توان به قضيه اتفاق افتاده ميان امام صادق ( ع ) وحماد که يکي ازاصحاب ايشان است اشاره کرد که : حماد بن عيسي مي گويد :روزي امام صادق (ع ) به من فرمود :حماد !مي تواني نيکو نمازبگزاري ؟ گفتم :آقاي من کتاب ( صلاه )حريز را حفظ هستم .فرمود :اشکالي ندارد . حماد برخيز و نمازبگزار .من برخواستم و در برابر ايشان رو به قبله ايستادم :تکبيره الاحرام گفتم رکوع و سجود بجا آوردم . امام به من فرمود :حماد
نمي تواني نيکو نماز بگزاري . چه زشت است کسي از شما شصت يا هفتاد ساله باشد، اما نتواند يک نمازبا رعايت تمام حدود آن بجا آورد (الکافي ،جلد 3 ،ص 113 )
حماد درادامه مي گويد :به امام (ع ) عرض کردم نمازرا به من بياموز.ايشان برخاستند و يک نماز با رعايت تمام حدود آن اقامه کردند و درپايان فرمودند :حماد !چنين نمازبگزار (الکافي، ج 3 ،ص 113 ) .ازنحوه نمازخواندن امام (ع ) پيداست که منظور ايشان ازاينکه حماد نمي تواند نيکو نماز بگزارد اين نبوده است، که نمازحماد نادرست بوده است .بلکه مراد آن حضرت اين بوده که وي نماز را با رعايت آداب و مستحبات آن نمي خواند .بدين ترتيب امام (ع ) اين انتظار ازحماد را که عمرش را در اسلام گذرانده است دارد که بتواند نماز را با رعايت تمام حدود و آداب آن بخواند .

4-بردباري در مواجهه با افرادي که ازنظرايمان درجات متفاوتي دارند :

موضوع تفاوت افراد در درجات ايمان نيزيکي ازاموري است که در سيره تربيتي معصومين (ع ) مورد توجه است .آنان در رعايت تفاوت مذکور به دو جهت توجه داشتند :اولاً آنان چنان نبودند که کسي را به دليل پايين بودن درجه ايمان در انزوا قراربدهند و با او مصاحبت و مجالست نکنند .ثانياً آنان با هر کس متناسب با درجه ايمانش توقعاتي داشتند و بيش از آن بر او تحميل نمي کردند .اينکه معصومين (ع ) با اکثر شيعيان و سايرمسلمانان بجزعده اي خاص معاشرت داشتند،مويد اين مطلب است . دراين خصوص مي توان به سوال و جوابي که بين امام صادق (ع ) و يکي از شيعيان واقع شده است اشاره کرد :يکي ازشيعيان مي گويد درحضور امام صادق ( ع ) سخن درباره عده اي مطرح شد من به امام (ع ) عرض کردم : ما ازآنان بيزاري مي جوييم؛زيرا آنان به آنچه ما قائليم قائل نيستند .امام (ع ) فرمود :دوستدار ما هستند و به آنچه شما قائليد قائل نيستند و شما ازآنان تبري مي جوييد ؟ گفتم :آري . امام (ع ) فرمود :اگر چنين است ما هم از مزايايي برخورداريم که شما از آنها بي بهره ايد پس ما هم بايد از شما بيزاري بجوييم ... ؟با آنها دوستي کنيد و ازآنها بيزاري نجوئيد .زيرا بعضي از مسلمانان ازاسلام يک سهم و بعضي دو سهم و ... بعضي هفت سهم دارند .سزاوار نيست بر دوش آنکه از اسلام يک سهم دارد به اندازه آنکه دو سهم دارد بار بگذاريم و همينطور برآنکه از اسلام دو سهم دارد به اندازه آنکه سه سهم دارد و ... براي تو مثال آورم.
مردي همسايه اي نصراني داشت .او را به اسلام فرا خواند و اسلام را درنظر او زيبا جلوه داد و نصراني مسلمان شد . نزديک سحردرخانه او را زد .نصراني گفت :کيست ؟همسايه مسلمانش گفت :من هستم فلاني وضو بگير و لباسهايت را بپوش تا به نماز برويم .نصراني تازه مسلمان شده چنين کرد و به مسجد رفتند و نمازخواندند تا فجردميد .سپس نماز صبح را خواندند و ماندند تا آفتاب برآمد .نصراني تازه مسلمان شده برخواست تا به منزلش برود .
مرد مسلمان به او گفت :کجا مي روي ؟ روز کوتاه است و تا ظهرچيزي نمانده است . به همين ترتيب او را تا ظهر و سپس تا عصر و مغرب و نماز عشا در مسجد نگاه داشت و سپس به اتفاق به منزلهايشان بازگشتند . مرد مسلمان دوباره نزديک سحر در خانه تازه مسلمان را زد . تازه مسلمان گفت : کيست ؟ گفت : منم برخيز؛وضو بگير و لباس بپوش تا به مسجد برويم .گفت :برو کسي بيکارتر از من بجوي . من فقيرم و عيالوار .(امام (ع ) در ادامه مي فرمايد : ) برآنان سخت نگيريد .مگر نمي دانيد که امامت ما بر رفق و انس و وقار و ... است .مردم را به دينتان و آنچه برآن هستيد ترغيب کنيد ( وسائل الشيعه، ج 11، ص 724 )

5-بردباري درنصيحت :

پيشوايان بزرگ اسلام جهت رعايت حال مخاطبان مواعظ خود را معمولاً کوتاه ايراد مي کردند تا آنان خسته و دل زده نشوند .يکي ازاصحاب رسول خدا (ص ) نقل مي کند که :پيامبر ( ص )موعظه هاي خود را در روزهاي مختلف و نه هر روزه انجام مي داد زيرا دوست نداشت ما خسته و دل زده
شويم .(صحيح البخاري ،ج 1، ص 52 )
ب)بردباري با خود :
درباره رفق و مداراي تربيتي با خود نيز سيره هايي وجود دارد که نشان مي دهد که رعايت آن براي افراد لازم است يکي از اصحاب رسول خدا ( ص ) مي گويد :پيامبر ( ص ) به من فرمود :آيا خبرندهم تو را که شبها نماز مي خواني و روزها روزه مي گيري ؟ گفتم : من چنين مي کنم . فرمود اگر چنين کني چشمهايت گود مي افتد و روحت خسته مي شود درحالي که روحت بر تو حقي دارد و خانواده ات نيز برتو حقي دارند . گاهي روزه بگير
وگاهي افطارکن درشب گاهي نماز بخوان و گاهي بخواب ( همان، ج 2 ،ص 94 )
همانطور که گذشت،دراصول کافي نيزنقل شده است،که پيامبر (ص ) به حضرت علي (ع ) فرمود :يا علي اين دين ،دين استوار و محکمي است .ازاين رو با رفق و نرمي درآن سير کن و عبادت خداوند را براي خودت ناخوشايند مکن که زياده رو و افراط کار نه مرکب خود را سالم باقي مي گذارد و نه راه را طي مي کند (الکافي، ج 2، ص 78 )

حدود بردباري درسيره تربيتي امامان ( ع ) :

دراينجا لازم است نيزبه اين سوال بپردازيم که آيا در سيره تربيتي معصومين امامان (ع ) محدوده اي براي بردباري معين شده است يا نه ؟درصورت مثبت بودن جواب درچه مواردي مي توان ازرفق و مدارا استفاده کرد و درچه مواردي نمي توان ؟ البته درمورد اين پرسش نمي توان جواب قاطعي ارائه کرد درعين حال با توجه به سيره معصومين (ع ) مي توان به مولفه هايي که ما را دردست يابي به پاسخ کمک مي کند اشاره کرد . برخي ازاين مولفه ها عبارتند از:
جهل و علم :معصومين (ع ) درمواردي که با فردي جاهل يا ناآگاه به احکام يا آموزه هاي ديني مواجه مي شدند با او به بردباري برخورد مي کردند و اجازه نمي دادند ديگران نيز با آنان به شدت و خشونت رفتارکنند .به عنوان مثال يکي از اصحاب پيامبر (ص ) نقل مي کند درحال که ما با پيامبر(ص ) درمسجد بوديم اعرابي آمد و در مسجد مشغول ادرار شد . اصحاب پيامبر (ص ) او را از اين کار منع کردند . پيامبر ( ص ) رو به اصحاب کرد و فرمود :با او کاري نداشته باشيد . آنان نيز او را رها کردند .آنگاه پيامبر (ص ) او را نزد خود خواند و فرمود :مساجد نه محل ادرار است نه کثافات ديگر . بلکه جايگاه خداوند متعال و نماز و قرائت قرآن است ( صحيح مسلم ،ج 1، ص 361 ) با توجه به اينکه در ذيل اين سيره آمده است که پيامبر (ص ) اعرابي را توجيه کرد و آداب مسجد را به او آموخت مي توان گفت سبب مداراي ايشان جهل و نا آگاهي اعرابي بوده است .
توان جسمي : توان جسمي نيز يکي از مولفه هايي است که معصومين ( ع ) در رفتارهاي تربيتي خود آن را در نظر مي گرفتند که بحث آن در مبحث بردباري در تربيت عبادي کودکان گذشت .
درجه ايمان :درجه ايمان يکي ديگر از مولفه ها در رفتار معصومين (ع ) با افراد است که بحث آن نيزگذشت . با وجود اين ملايمتها که در سيره پيشوايان ديني وجود دارد مواردي نيز به چشم مي خورد که آنان نه تنها مدارا نمي کردند بلکه شدت عمل نيزنشان مي دادند .دراين موارد يا مصالح اجتماعي و سياسي اقتضاي چنين رفتاري را داشته يا از مواردي بوده که نرمي و ملايمت کارايي نداشته است . به عنوان مثال در روايتي شده است که :(اذا کان الرفق خرفا کان الخرق رفقا ) هرگاه نرمي به منزله شدت عمل شد،شدت عمل به منزله رفق خواهد بود .(ري شهري ،ميزان الحکمه،ج 4 ،ص 161 )

بردباري و احکام ديني :

موضوع محدوده بردباري از زاويه اي ديگر نيز قابل طرح است و آن اينکه احکام و آموزه هاي ديني به پنج دسته واجب، حرام، مستحب ،مکروه و مباح تقسيم مي شوند . آيا بردباري در همه اين موارد يا در بعضي از اين موارد جاري است ؟ مي توان گفت سيره تربيتي معصومين (ع ) نشان مي دهد که در محدوده مستحبات مکروحات و مباحات بردباري رعايت مي شده است سهل گيري درنماز کودکان و در نماز جماعت و مانند آن نشان مي دهد که رعايت مستحبات دراين اعمال لازم نيست .اما درمورد واجبات و محرمات نمي توان جواب قطعي به دست داد و در موارد به کارگيري بردباري نيز بايد با توجه به مولفه هايي که دربالا به آن اشاره کرديم تصميم گرفت .

آثارتربيتي بردباري :

اکنون اين سوال مطرح مي شود که بردباري در تربيت ديني چه تاثيري دارد ؟ البته با توجه به سيره هايي که بيان آن گذشت و نيز با توجه به دلايلي که درآن ها لزوم رعايت رفق و مدارا دررفتارهاي تربيتي اشاره شده است جواب اين سوال تا حد زيادي روشن است .بدين ترتيب ما در اين جا تنها دو نکته که درسيره و روايت معصومين (ع ) برآن تاکيد شده است اشاره مي کنيم .نخستين موضوعي که درباب در سيره ها مطرح شده است اين است که بردباري متربيان سبب جذب آنان به مربي و شخصيت منش،آرا و عقايد او مي گردد .دررفتار امام زين العابدين (ع ) با مردي که به وي دشنام داد ،ديديم که او بعد ازمواجه شدن با بردباري امام (ع ) شرمنده شد و جذب امام (ع ) و شخصيت او گرديد .چنانکه رفتار از سر رفق امام حسن (ع ) نيزبا مرد شامي موجب جذب مرد شامي به امام ( ع ) گرديد . در روايتي از
امام صادق (ع ) که قبلاً قسمتي از آن نقل کرديم نيزايشان علت مدارا با مردم به ويژه مخالفان را جذب آنان به سوي دين مي داند :(و اما المخالفون فيکلمهم بالمداراه لا جتذابهم الي الايمان )اما با مخالفان به روش مدارا صحبت مي کند براي اينکه آنان را به سوي ايمان جذب کند (ميزان الحکم ،ج 3 ،ص 932 ) دومين موضوعي که در سيره ها مطرح است اين است که بردباري با تربيت آموزان سبب مي شود آنان آموزه ها و مفاهيم ديني را به بهترين وجه درک و جذب و دروني کنند و به تدريج به مدارج بالاي ايمان و کمال برسند بدون آنکه ازاعمال ديني خسته يا دلزده گردند .درروايتي که دربالا نقل کرديم آمده است که :(عبادت خداوند را براي خودت ناخوشايند مکن ) ( الکافي ،ج 2 ،ص 78 ) اين روايت درواقع بيان کننده اين معنا است که عدم رعايت بردباري در مقام تربيت حتي اگر در مورد خود فرد باشد موجب مي شود وي از عبادت و ساير اعمال ديني خسته و درنتيجه متنفر گردد و بدين سبب از طي مسيرکمال بازبماند . داستاني که امام صادق ( ع ) براي اصحاب بيان کرد (داستان مرد مسلمان و همسايه
مسيحي وي که به دست او اسلام آورد و سپس به سبب سخت گيريهاي او ازدين اسلام برگشت ) نيز بيان کننده همين مطلب است .

نتيجه گيري :

ازآنچه گفته شد به دست مي آيد که :
1-درسيره امامان بردباري جايگاه والايي دارد .
2-بردباري هم در مواجه با ديگران و هم درمواجه با خود بايد رعايت گردد .
3-درمورد گستره و محدوده اعمال بردباري بايد به موضوعاتي مانند علم و جهل،توان جسمي ،توان عقلي و ذهني و دردرجات ايمان مخاطبان توجه داشت .به علاوه بايد به نوع حکم شرعي و اين که مستحب،مکروه يا مباح است نيز توجه کرد .
4-رعايت بردباري موجب مي شود اولاً يادگيري پايدار و عميق صورت گيرد ،ثانياً تاثيرپذيري تربيت آموز ازمربي افزايش يابد .
درخاتمه تذکراين نکته لازم است که روش هاي تربيتي در سيره امامان (ع ) به مراتب بيش از مواردي است که دراين مختصرآمده است که برخي ازآنها که مي تواند مورد بررسي و پژوهش قرار گيرد عبارت است از :عبرت آموزي ،موعظه حسنه، خرد ورزي و تعليم حکمت ،يادآوري نعمت هاي الهي ،انذارو تبشير،ذکر و دعاها،عبادت ،الگو و اسوه پروري ،ابتلاء و امتحان ،مجازات به قدرخطا ،تکليف به قدروسع، مهرو محبت ،اکرام و ...مي باشد .
1-قرآن مجيد؛
2- نهج البلاغه ؛
3 -امام خميني (ره ) آداب صلوه،چاپ دوم ،موسسه تنظيم و نشرامام خميني، 1372.
4-الاربلي،علي بن عيسي ،کشف الغمه في معرفه الائمه بيروت :دارالاضوا،1405 ق .
5 -الحويزي عبدالعلي بن جمعه، تفسيرنورالثقلين، مع تعليقات هاشم الرسولي المحلاتي،قم ،موسسه اسماعيليان، 1370 .
6 -بخاري الجعفي ،محمدبن اسماعيل، صحيح البخاري ،تحقيق قاسم الشجاعي ،بيروت ،دارالقلم ،1407 ق .
7 -پيشوايي، مهدي،سيره پيشوايان ،قم ،انتشارات موسسه امام صادق ( ع )، 1379 .
8 -طباطبايي ،محمد حسين، سنن النبي،ترجمه و تحقيق محمد هادي فقهي، تهران ،کتاب فروشي اسلاميه، 1375.
9 -الطريحي، فخرالدين بن محمد ،مجمع البحرين، ج 2، تهران دفترنشرفرهنگ اسلامي،1408 .
10 -العاملي،محمدبن الحسن، وسائل الشيعه الي تحصيل المسائل الشريعه، تحقيق عبد الرحيم الرباني الشيرازي، تهران ،کتاب فروشي اسلاميه، 1403ق .
11 -کليني،محمد بن يعقوب الکافي، تحقيق محمد جواب الفقيه ،ج 8،بيروت،دارالوضواء، 1413 .
12 -محمدي ،ري شهري ،محمد، ميزان الحکمه ،ج 10، قم ،دفترتبليغات اسلامي، 1363 -1362 .
13 -مجلسي،محمد باقر،بحارالانوار،چاپ سوم، بيروت ،دار احياالتراث العربي، 1403 ق .
14-مسلم بن الحجاج ،صحيح مسلم ،تحقيق موسي شاهين لاشين و احمد عمرهاشم،بيروت عزالدين،1407 ق .
15-مجله رشد معلم،تخصصي قرآن شماره 2 زمستان 1384. 16-نوري ،حسين بن محمد تقي،مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،تحقيق موسسه آل بيت،بيروت موسسه آل بيت 1408 ق .
17-دلشاد تهراني،مصطفي، سيري درتربيت اسلامي ،انتشارات دريا، تهران ،1382 .
18 -داوودي،محمد،سيره پيامبر ،1386 .
منبع:نشريه کوثر،(فصلنامه قرآني)،شماره 30